در دنیای فیلمسازی مل گیبسون

به گزارش وبلاگ پوشه، روزنامه بانی فیلم: از روزهایی که مل گیبسون خود را به عنوان پدیده ای جدید در سینمای استرالیا معرفی کرد و با سه گانه مد مکس و همچنین گالیپولی و سال زندگی خطرناک به چهره ای جذاب نزد سینماروها تبدیل شد 35 سال می گذرد.

در دنیای فیلمسازی مل گیبسون

برخی سینما دوستان فقط بعد از فروش زیاد و توفیق فراوان هنری و اقتصادی این فیلم ها متوجه شدند که گیبسون نه یک استرالیایی بلکه یک فرد متولد آمریکا است که برای طی کردن سریعتر مدارج پیچیده هنری مجبور به تغییر دادن راهش شده و سر از استرالیا در آورده اما او ضرری نکرد و بعد از همکاری با امثال پیتر ویر و جورج میلر در اقیانوسیه با پشتوانه قوی تری وارد هالیوود شد و بازی در سه گانه پلیسی و پرکشش اسلحه مرگبار که بعداً به قسمت های چهارم و پنجم نیز کشیده شد، او را به یکی از مردان اول هالیوود تبدیل کرد و حکومت او در شهرک رویاسازی های کاذب در لس آنجلس آمریکا در دهه 1990 برقرار شد و با تبدیل شدن وی به یک کارگردان طی همین دهه قوام بیشتری یافت.

موفقیت عظیم او که البته بعد از جنجال های زندگی اجتماعی و خصوصی وی در 15 سال اخیر فروکش کرد. نشانگر این قضیه است که اگر جزو پیچ و مهره های اصلی هالیوود و مورد وثوق سران مکانیزم های آن نباشید، حتی اگر اسم تان مل گیبسون باشد، به آسانی به کمال مطلوب و آنچه برایتان متصور است، نخواهید رسید و یا خواهید رسید و بعداً آن را از دست خواهید داد. این در حالی است که برخی فیلم های او مثل شجاع دل نشانگر تبحر تام و تمام او در کارگردانی و ورسیون سینمایی لبه تاریکی سند مهارت ستودنی وی در هنر بازیگری است.

بازگشت به قله بعد از 10 سال

10 سال بعد از اپوکالیپتو، مل گیبسون مشهور و عجین با دردسر فیلم جدیدش را عرضه کرده که کاری به نام Hacksaw Ridge است. این فیلم که در فستیوال اخیر ونیز ایتالیا و تورنتوی کانادا اکران شد و از 22 آبان ماه در سطح جهان به نمایش عمومی در می آید، بر جنگ جهانی دوم متمرکز است اما بر خلاف کلینت ایست وود که فیلم ماقبل آخرش به نام تک تیرانداز آمریکایی تلاش برای قهرمان سازی از یک سرباز بیرحم ارتش جنایتکار آمریکا در خاک عراق بود، طی روندی عقلایی تر سربازی را نشان می دهد که دغدغه اش بیشتر نجات دادن جان به خطر افتادگان است.

فیلم جدید گیبسون مثل کارهای شاخص قبلی وی که پیشتر هم نام شان آمد شامل شجاع دل (1995) و مصایب مسیح (2003) هم می شود، از خشونت و خون ریزی عاری نیست اما با ارائه دادن حرکت هایی قهرمانانه در پی خلق یک اثر هنری دراماتیک است.

به سوی نقطه ای امن

در Hawksaw Ridge اندرو گارفیلد جوان رل دزموند داس را بازی می کند و او سربازی بود که در جنگ سال 1945 اوکی ناوای ژاپن در واپسین روزهای جنگ جهانی دوم فرمان عقب نشینی را نادیده گرفت تا 75 سرباز مجروح کشورش را نجات بخشد و به نقطه ای امن برساند. نوشتن سناریوی این فیلم را رابرت شنکان برعهده داشته که جنگ متفقین با ژاپن طرفدار آلمان در شرق آسیا را در یک سریال تلویزیونی دراماتیک شبکه H.B.O به تصویر کشید و در نگارش فیلمنامه آن از کمک اندرو نایت نویسنده متون تلویزیونی استرالیا بهره مند شد.

در سینمای غرب که معمولا میزان قهرمان بودن افراد را در جنگ به مقدار کشت و کشتار آنها ربط می دهند، فیلم جدید گیبسون بازکننده راهی تازه است و نگاهی متفاوت به مسئله تعهدات جنگی و وقار دارد و از این منظر سزاوار توجهی بیشتر از برخی فیلم های تبلیغاتی جنگی آمریکا است.

جراحت های روحی

دزموند راس جوانی است که بر کوهپایه های بلوریج در ایالت ویرجینیای آمریکا رشد می کند و در ابتدا فردی بی مسئولیت است که حتی به برادرش در یک مسابقه بوکس آسیب شدید جسمانی وارد می کند. پدر او تام (هوگو ویوینگ) نیز مردی سطحی و بدون مسئولیت نشان می دهد که هنوز آثار جراحت روحی شرکت در جنگ جهانی اول در او دیده می شود و مرگ کسانی که در آن جبهه کنار وی بودند، همچنان او را آزار می دهد.

وقتی تام بر اثر این رنج ها اقدام به ضرب و شتم برتا مادر دزموند (راشل گریفیت) می کند، دزموند اسلحه بدست وارد ماجرا می شود و پشیمانی عظیم حاصل از این دخالت همیشه در ذهن او می ماند، تا جایی که قسم می خورد دیگر از اسلحه استفاده نکند و یک تکامل و تحول روحی در او شکل می گیرد و همین مسئله طبعاً پایه گذار نوع برخورد وی با مسایل در جریان جنگ جهانی دوم است.

مقدمات اخراج

پس از بمباران پرل هاربوی به دست ژاپنی ها در جنگ جهانی دوم و ورود وسیعتر و اجباری آمریکا به این جنگ، ابتدا هال برادر بزرگ دزموند (ناتانیل بوزولیچ) و سپس خود او داوطلبانه وارد جنگ می شوند. فرق دزموند با هال این است که با توجه به خاطرات تلخ اش در رویکرد به خشونت و سلاح از شرکت در تمرینات تیراندازی خودداری و اصرار بر مشارکت در امور پزشکی مرتبط با جنگ می کند و این امر خشم فرمانده آنان را که گلوور (سم وورتینگتون) نامیده می شود، بر می انگیزد و مقدمات اخراج او از ارتش فراهم می آورد و حتی هم رتبه های وی در ارتش نیز ایده های او را حمل بر نازک دلی و او را مسخره می کنند.

تصویری جدید

در گیر و دار همین مسایل و شدت دریافت نبردها بین آمریکا و ژاپن است که رویداد مورد بحث و فداکاری دزموند به قصد نجات سربازان مجروح روی می دهد و آن سرباز ظریف و ناتوان، تصویری جدید از خود ارائه می دهد و البته با مدیریت فیلمبرداری سایمون دوگان و ادیت تاثیرگذاز جان گیلبرت فیلم جدید مل گیبسون تجلی تازه ای می یابد. فیلمی که در استرالیا، کشور محل رشد این هنرمند 60 ساله متولد نیویورک آمریکا ساخته شده اما بومی ها نقش سربازان آمریکایی را در آن با موفقیت ایفا کرده اند.

گیبسون به لطف ساخت فیلم های پر بازیگر و سرشار از امکانات قبلی خود شامل شجاع دل و مصایب مسیح با قاعده های کار در عرصه فیلم های موسوم به Big Production کاملاً آشنا است و می داند که در اینگونه عرصه ها چه باید انجام بدهد. او حتی در فیلم خط قرمز نازک اپیک ویژه و غیرمتعارف 20 سال پیش ترنس اقتصادیک سینمای مرتبط با جنگ جهانی دوم را به بهترین شکل تجربه کرد و حالا زمان قصه گویی خود او در این عرصه است، قصه ای که بعید است در خاتمه سال جاری میلادی یکی از بهترین فیلم های 2016 تلقی نشود.

منبع: برترین ها

به "در دنیای فیلمسازی مل گیبسون" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "در دنیای فیلمسازی مل گیبسون"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید